١٣ سال از نسخهی اول و آن کشتوکشتارهاى کریتوس در یونان مىگذرد…
شخصیتى که به تنهایی تقریباً تمامى خدایان یونان باستان از جمله پدرِ خود زئوس را به قتل رساند، هنوز هم آن ضربههایى را که از دید اول شخص در پایان نسخهی سوم به زئوس خورد، به یاد دارم؛ وقتى که محکم دکمههاى دسته را میفشردم تا که من نیز سهمى در انتقام کریتوس داشته باشم…
اکنون پس از ٨ سال کریتوس بازگشته است؛ کریتوسى پیر و خسته؛ کریتوسى پشیمان از گذشتهی خود و به دنبال راهى براى جبران گذشته…
با من و نقد و بررسى God Of War همراه باشید.
بیایید از گیم پلى این نسخه شروع کنیم.
در ابتدا و نمایشهاى God of War در E3 2016 به شدت نگران دید دوربین جدید و همچنین مبارزات کند بازى بودم؛ جایى که دیگر Blade of Chaos وجود نداشت و جاى خود را به تبرى سنگین داده بود.
با شروع بازى اولین چیزى که به شدت برایتان غریب است، نظم دکمههاى بازى است که R1 ضربه هاى سبک و R2 ضربههاى سنگین را وارد مىکند و دیگر مانند گذشته همه چیز به مربع و مثلث بستگى ندارد. همانطور که گفتم در اوایل بازى احساس غریبى با دکمه ها دارید و آنقدر این دکمه هارا اشتباه خواهید زد تا پس از یکى دوساعت به طور کامل بازى دستتان مى آید.
و اما مبارزات بازى: مبارزات بازى در یک کلام دیوانهوار هستند و آنقدر از پرتاب تبر و برگرداندنش به دستتان و ضربات شدید این تبر به دشمنان لذت خواهید برد که حدوحساب ندارد. شاید ساعتها با این تبر با دشمنان مبارزه کنید، اما هرگز -تکرار میکنم، هرگز- از مبارزات خسته نخواهید شد؛ حتى اگر سلاحتان را آپگرید نیز نکنید، باز هم در بازىهاى انگشت شمارى در تاریخ چنین لذتى را تجربه خواهید کرد و این از شاهکارهاى استدیوى سانتامونیکا است که چنینگیم پلى کمنظیر و بىنقصى را تحویلمان داده است.
دوربین بازى که دیگر ایزومتریک نیست، در نگاه اول عالى بنظر میرسد اما با پیشروى در بازى و با بودن در مکانهاى شلوغ بازى نقص خود را نشان میدهد و کنترل کریتوس در برخى مناطق بازى بخاطر دوربین آنقدر سخت مىشود که ردکردن مرحله در درجات سختى بسیار بالاى بازى به امرى تقریباً محال تبدیل مى شود.
اى کاش کورى بارلوگ، کارگردان بازى، براى این بخش نیز فکرى میکرد و حداقل براى صحنههاى شلوغ بازى ذرهاى دوربین را به عقبتر میبرد؛ اما به طور کلى این بازى آنقدر نقطه قوت دارد که چنین مشکلاتى را به فراموشى خواهید سپرد و فقط از بازى لذت خواهید برد.
آترئوس، پسر کریتوس نیز از نکات بسیار مثبت گیمپلى به شمار مىرود و مانند الى در بازی آخرین ما و الیزابت در بایوشاک: بیکران، اصلاً دست و پا گیر شما نمىشود و حتى پارا فراتر گذاشته و در حین مبارزات مىتوانید به او دستور دهید تا با استفاده از تیر و کمان خود به دشمنان تیر بیفکند. اما نکتهی منفى دیگر گیمپلى، باس فایتهاى آن است.
با اینکه این نسخه داراى باس فایتهاى به شدت ماندگاریست، اما به مانند نسخهی پیشین آنچنان این باس فایتها متنوع نیستند و شاید فقط دو یا سهتا از آنها شما را به مانند گذشته انگشت به دهان بگذارند.
متاسفانه تنوع دشمنان بازى نیز نسبت به گذشته بسیار کم شده و غالباً تنوع آن ها به تعداد انگشتان دو دست نیز نمىرسد که براى عنوانى چون «خداى جنگ» نوعى افت محسوب مىگردد و بار بخشهاى دیگر گیم پلى را افزایش مىدهد.
البته گیمپلى بازى داراى سورپرایز هایى نیز هست که بخاطر اسپویلنشدن، از نقد این بخشها صرف نظر کرده و تجربهی این بخشها را به خودتان واگذار میکنیم.
داستان بازى از جایى شروع مى شود که کریتوس روبروى درختى است که آثار دستى برروى وجود دارد که بعد میفهمیم این آثار دست متعلق به مادر آترئوس است که Faye نام دارد.
بعد از قطعکردن درخت به وسیلهى کریتوس و حمل آن، به خانهى Faye و آترئوس میرویم؛ جایى که جنازهى Faye پوشانده شده است و آترئوس آخرین صحبت ها را با جنازهى مادر خود مىگوید و سپس کریتوس Faye را برروى هیزم مىگذارد و جنازه را مىسوزاند.
پس از ردوبدلشدن صحبتهایى بین کریتوس و آترئوس در مىیابیم که آخرین خواستهی Faye این بوده که خاکسترش را از روى بالاترین قلهی منطقه رها کنند و ماجراجویى کریتوس و پسرش از اینجا آغاز مىگردد.
پیچشها و سورپرایزهاى بسیار زیادى را در داستان بازى شاهد هستیم تا جایى که در صحنههایى قند در دلتان آب خواهد شد و به واقع از یک بازى داستانمحور نهایت لذت را خواهید برد!
در بازى کریتوسى را میبینیم که شباهتى با کریتوس گذشته ندارد؛ کریتوسى که ما میشناختیم بىاعصابتر از آن بود که به همراه کودکى سر به یک ماجراجویى طولانى نهد، اما گذر زمان کریتوس را به شخصیتى بالغ و بسیار بامنطقتر از گذشته مبدل ساخته است؛ کریتوسى که دیگر اهل فریاد و کشتن بىدلیل خدایان نیست، بلکه اکنون با دلیل و منطق خدا مىکشد!
در پایان مخفى بازى نیز به واقع میخکوب خواهید شد، اما به شخصه انتظار بیشترى از پایان بازى داشتم؛ زیرا پایان بازى آنچنان تمامکننده به نظر نمىرسد و شاید سالها براى پاسخ به پایان این ریبوت بازهم باید صبر پیشه کنیم که این خود عذابى وصفنشدنى است!
گرافیک: چه بگویم، چه نگویم…
بارها و بارها در بازى صبر کردم؛ به مناظر اطراف نگریستم و تیم طراحى بازى را تحسین کردم…
گرافیک بازى بدون شک برترین گرافیک نسل هشتم است. جایى که نه آنچارتدها توانایى مقابله دارند و نه هورایزونها…
نورپردازى، سایهزنى،کیفیتبافت ها و همه و همه به شکل بىنقصى عصارهی نسل هشتم را به خود مىکشد و اجازه نفسکشیدن به کنسول را نمىدهد.
تکتک نماهاى بازى عظمت کار سانتامونیکا را نشان مى دهد. جایى که یک بازى نیمهجهانباز آنقدر خوب و زیبا چشمهایتان را خیره مىکند که در برخى قسمت ها تفاوت واقعیت و بازى را نمىتوانید تشخیص دهید!
کیفیت برف در بازى آنقدر بالاست که در هیچ بازىای تاکنون چنین برفی طبیعى را مشاهده ننمودهاید و آنقدر فیزیک واکنش این برف طبیعى است که ذرهاى با واقعیت مو نمىزند!
مقدارى از بازتاب غلیظ محیط نسبت به خداى جنگهاى پیشین کاسته شده که این عمل نیز باعث طبیعىترشدن هرچه بیشتر محیطها شده است.
در روز عرضهی بازى مشکلات افت فریم زیادى را برروى پلى استیشن ۴ پرو مشاهده کردیم (تا ١۵ فریم هم در برخى صحنه ها)؛ اما پس از آپدیت روز اول، این مشکل نیز به صورت کامل برطرف گردید و چه از نظر فنى و چه هنرى این خداى جنگ حرفى را براى گفتن باقى نگذاشت.
البته کیفیت کار سانتامونیکا برروى پلى استیشن ۴ عادى نیز قابل ستایش است. با چنین عظمت گرافیکى گرفتن ٣٠ فریم و رزولوشن ١٠٨٠p (برروى کنسول ١.٨ ترافلاپسى) کار هر استدیویى نیست که سانتامونیکا به خوبى توانست از پس این چالش نیز برآید و به مانند یک سربلند همیشگى چه در بخش فنى و چه هنرى خود را نشان دهد.
و اما صداگذارى و موسیقى:
جنگلى که خانهى جادوگر داستان در آنجا قرار دارد، صداى لهشدن برف در زیر پاهاى آترئوس و صداى آرام پاروزدن در دریاى خروشان منطقه آنقدر زیباست که مىتوانید روح خود را به خوبى به مناطق بازى تلپورت کنید و از قدمزدن در جنگل و برف لذت بسیارى ببرید.
در کنار صداگذارى بینظیر شخصیتها و محیط بازى این موسیقى بازیست که شور یک جنگ به تمام معنا و در عین حال لحظات احساسى بازى را در وجود شما طنین انداز مىکند؛ تا جایى که در برخى نبردهاى بازى ریتم موسیقى آنقدر دیوانهوار میتپد که از فرط استرس غدد عرقیتان آنقدر ترشح انجام مىدهند که دیگر کم میآورند.
موسیقى بازى در همان لحظات اولیهی بازى و سوزاندن Faye خودرا آنچنان نشان مىدهد که اگر بخواهیم هم نمیتوانیم نمرهاى جز ١٠ را براى این بخش در نظر گیریم.
سخن پایانى: خداى جنگ ٢٠١٨ شاید از لحاظ دکمهزنى و هیجان در ردههاى پایین ترى نسبت به نسخههاى قبل خود قرار گیرد، اما کندشدن نسبى بازى نه تنها نتوانسته ضربهاى به بازى وارد کند، بلکه باعث رشد گیم پلى نیز شده است.
داستان بازى نیز حرفى براى گفتن باقى نمىگذارد و همراه با یک گرافیک و موسیقى غنى سفرى کمنظیر را در دنیاى بازى هاى رایانه اى به شما تقدیم مىکند.
GOD OF WAR را از دست ندهید؛ اگر از دستش دهید، در حق روحتان گناهى بزرگ مرتکب شدهاید!
نمرهی ایکلاریفاید به بخشهاى بازى:
گیم پلى : ٩.٨
داستان : ٩.٨
گرافیک : ١٠
موسیقى : ١٠
نمره نهایى : ٩.٩
ممنون از اینکه با ایکلاریفاید فارسى همراه هستید.
آخرین محصولاتِ ما انتظارت رو میکشن
نوشتههای تازه
- آیفون ۱۷ و هر آنچه که تاکنون از این دستگاه می دانیم ؛ بیخیالِ آیفون ۱۶!
- معرفی ۱۵ ترفند سافاری در آیفون که از چشم شما مخفی مانده اند
- هر آنچه که در مورد آیپد پرو و آیپد ایر ۲۰۲۴ می دانیم ؛ هیجان اپل در بهار
- حلقه اپل و هرآنچه که از این محصول می دانیم ؛ آینده ای عجیب برای اپل
- هرآنچه که از آیفون ۱۶ می دانیم ؛ آپگرید اساسی برای این خانواده پُرحاشیه
- نگاهی به تمامی تغییرات iOS 17.4 ؛ دنیایی از تغییرات جدید
- آموزش کامل بازگشت آنتن آیفون ۱۴ و آیفون ۱۵ ؛ تلاش برای رستگاری…
- آموزش کامل ثبت کردن اسکرین شات تمام صفحه در آیفون
اخرش چی میشه
عالی 🙂