سینمای فانتزی ، سینمایی غنی از تخیل و نوآوری است که میتواند ژانری مستقل باشد یا در کنار ژانرهای دیگر قرار بگیرد. در سالهای ابتدایی قرم بیستویکم، فیلمهای فانتزی متعددی روی پرده رفت و روند صعودی این ژانر با سهگانهی ارباب حلقههای پیتر جکسون، به اوج رسید. ژانر فانتزی راه خود را به تمام ابعاد داستانسرایی باز نمود؛ از داستانهای معاصر و امروزی مانند «ماهی بزرگ» تا فانتزیهایی تاریخی مثل «گرد ستارهای»، «قطبنمای طلایی» و یا «ماجراهای نارنیا».
سپس دههی دوم قرن از راه رسید؛ سینمای فانتزی تضعیف شد و جای خود را به علمی-تخیلیها، ترسناکها و اکشنهای مد روز داد. فانتزی هنوز هم ساخته میشد؛ ولی بیشتر زیر ذرهبین انتقاد قرار میگرفت. پیشرفت تجهیزات فیلمسازی و بهبود کیفیت جلوههای ویژه، بیرحمانه بر سر ژانر فانتزی تاخت و آثار آن را به گوشهای راند تا عرصه برای فعالیت ژانرهای دیگر گشاده شود.
سینمای فانتزی گاهی دیده نمیشود
امروز، ۱۰ اثری را بررسی میکنیم که در دههی دوم این قرن منتشر شدهاند و اگر طرفدار سینمای فانتزی هستید، «باید» آنها را ببینید.
۱۰. هیوگو
جایی در میان دیوارهای ایستگاه متروی پاریسی در دههی ۳۰ میلادی، هیوگو زندگی میگذراند. پسرکی که پدر و مادر خود را از دست داده و تنها سرپرست او، عمویی عجیبوغریب است. هیوگو ساعتهای ایستگاه مترو را تمیز و روغنکاری شده نگه میدارد و در اوقات فراغت، کتاب پیچیدهی مهندسی پدر فقیدش را از گزند فراموشی در امان میدارد.
هیوگو به همراه دوست جدیدش که دخترخواندهی یکی از دستفروشان ایستگاه است، ماجراهای خارقالعادهای را پشت سر میگذارند و سعی میکنند از دسترس نگهبان ایستگاه دور بمانند. هیوگو که توسط اسکورسیزیِ عموماً خشن کارگردانیشده، به طرز عجیبی آرامشبخش و زیباست و از بازیهای بینظیر و تصاویی محصورکننده برخوردار است.
۹. مدرسهی خانم پرگرین برای کودکان عجیبوغریب
هنگامی که پسرکی جوان خود را رهاشده و تنها میبیند، به مدرسهی خانم پرگرین پناه میبرد؛ مدرسهای که از قرار معلوم، همانجایی است که برای او مقدر شده. خانم پرگرین، افتخار میکند که بتواند استعدادهای ویژهی دانشآموزانش را به مسیر درست هدایت کند؛ استعدادهایی که «جک»، پیش از این تنها در کتابهای تخیلی در موردشان خواندهاست.
جک با ساکنین مدرسه صمیمی میشود و درمییابد که آنها (و خود مدرسه) توانایی جابهجا شدن در بعد فضا و زمان را در اختیار دارند؛ تواناییای که با گستردهشدن سایهی جنگ بر سر انگلستان، بسیار به کارشان خواهد آمد. این فیلم، مملو از فضاسازیها و پیچیدگیهای داستانی همیشگی «تیم برتون» است؛ اما به طرز خوشایندی در تمام طول داستان از زیادهرویهای معمول آثار مشترکش با دیزنی، دور باقی میماند.
۸. فصل جادوگری
«نیکولاس کیج» تصمیم میگیرد تا به ماجراجویی «بازی تاجوتخت»گونهی جدیدی برود؛ سفری عجیب در دنیای عصر میانه، برای بازیگری عجیبوغریبتر! کیج در فصل جادوگرها، نقش شوالیهای به نام «بهمان» را ایفا میکند که راه خود را از دیگر جنگجویان صلیبی جدا کردهاست.
پیشاز بازگشت به اروپا، یک کاردینال در حال مرگ وظیفهای را به عنوان آخرین دستور به او محول میکند؛ منتقل کردن ساحرهای جوان به کلیسایی که از قرار معلوم، راهبههای آن قصد دارند ساحره را بهخاطر ایجاد طاعون (!) بهسزای عملش برسانند. در سرزمینی پر از خشونت و موجودات نامتجانس، بهمان و همراهش، فلسون، زندانیشان را به سمت سرنوشتش میبرند؛ ساحرهای که بهنظر نمیرسد به آنچه در موردش گفته میشود، شباهت داشتهباشد.
۷. فناناپذیران
پیش از آنکه مرد آهنی شود، و یا به عضویت MI6 در آید و صورت «تام کروز» را با مشتهایش نوازش کند، و یا حتی پیش از آنکه لباسهای «گرالت» را بر تن کرده باشد، «هنری کویل»، «تسئوس» بوده است؛ پسر «پوسایدن»، خدای دریاها. فناناپذیران شاید بهقوت شاهکارهایی مانند «نبرد تایتانها» نباشد؛ ولی بازیگران آن دوستداشتنیترند و فیلم، خود را بیش از آنچه که باید باشد جدی نمیگیرد.
«شاه هایپریون» میخواهد کمان افسانهای اپیروس را پیدا کند و سرتاسر یونان را تحت سلطهی خود در آورد. با چنین سلاحی، او از خدایان المپ نیز قدرتمندتر خواهد شد. در همین حین، به سنگتراشی ساده الهام میشود که باید راه پادشاه تشنهی قدرت را سد کند؛ و نبرد از همینجا آغاز میشود.
۶. مشت ناگهانی
این فانتزی رنگارنگ، در زمان انتشار با کلماتی همچون «سطحی» و «جانبدارانه» توصیف شد؛ ولی از آن زمان تاکنون به دلیل نگرش متفاوتش به اتفاقات، هواداران خاص خودش را داشتهاست. دختر جوانی بهنام «عروسککوچولو»، به یک تیمارستان منتقل میشود و در آنجا، آرامش را در دنیایی فانتزی که زادهی تخیلات اوست، جستوجو میکند.
در همین حین، او تصمیم میگیرد تا برای نزدیکانش مبارزه کند و لشکری چهار نفره از دوستانش را گرد هم میآورد تا او را یاری کنند. این گروه پنج نفره لباسهای عجیبوغریبشان را بر تن میکنند و به نبرد میروند تا همهنوع دشمن، از نینجا گرفته تا جهشیافتهها را از پای درآورند و عنوان «بیمار روانی» را از دوش خود بردارند.
این فیلم را برای دنیای فانتزی فوقالعاده و موسیقیهای ساختهی «یورک» تماشا کنید.
۵. هیولایی صدا میزند
مادرش مریض شده و مادربزرگ و همکلاسیهایش، کمک چندانی برای بهتر شدن روحیهاش نیستند. پدرش نیز از آنها جدا شده و هزاران کیلومتر از خانه دور است؛ بنابراین، پسرک تنها و درمانده، در خانه میماند.
شبی یک هیولا از پنجره به اتاق او سرک میکشد؛ هیولایی افسانهای که قدرتی باورناپذیر دارد و به او قول میدهد تا در طول این مسیر دشوار، همراه و راهنمای او باشد. این فیلم، ترکیبی بینظیر از فانتزی و واقعیت است که مسألهی سلامت روانی را از دیدگاهی کاملاً جدید بازگو میکند.
۴. موتورهای فانی
یک روایت فانتزی دیگر از «پیتر جکسون»، کارگردان سهگانهی «ارباب حلقهها»، با دنیایی جدید و وسیع که شاید بیشاز حد جاهطلبانه پای به عرصه گذاشت. این اثر بر اساس مجموعهای از کتابهای فانتزی نوجوانان ساخته شده و دنیایی را به تصویر میکشد که در آن، زندهماندن تضمینشده نیست و منابع حیاتی کمیابند.
شهرهای این دنیا بر فراز رباتهایی عظیمالجثه و متحرک واقع شدهاند؛ شهرهای بزرگ، شهرهای کوچکتر را میبلعند و منابعشان را برای خود نگه میدارند. در چنین دورانی، قهرمانی جوان، تصمیم میگیرد لندن – بزرگترین شهر دنیا – را مهار کند و شهرهای اطراف آن را از خطر مرگ نجات دهد؛ تصمیمی که آهسته و پیوسته او را به سوی حقایقی نهچندان شیرین از گذشتهاش هدایت میکند.
این فیلم جلوههای بصری خیرهکننده و بازیگران خوبی دارد؛ و بزرگترین مشکل آن، فاکتور همیشگی آثار پیتر جکسون است؛ مدت بسیار طولانی فیلم!
۳. خانهای با یک ساعت در دیوارهایش
گرچه این اثر به اندازهی نوشتههای «لمونی اسنکیت» و «ننی مکفی» شهرت نیافت؛ اما بدون شک، لایق شهرت و اعتبار بیشتری است. هنگامی که پسربچهای یتیم برای زندگی به خانهی عمویش نقل مکان میکند، یاد میگیرد که چگونه تردستی کند و از آن مهیجتر، داستانهایی در مورد ساعتی جادویی میشنود که در داخل دیوارهای خانهی عمویش زندگی میکند.
بازی «جک بلک» و «کیت بلانشت» به عنوان سرپرستان تردست جوان، در سطح خوبی قرار دارد. «خانهای با یک ساعت در دیوارهایش»، اثری است که میتوانید با خانواده به تماشای آن بنشینید و از دیدن آن لذت ببرید.
۲. مالفیسنت
مالفیسنتی که دیزنی پنج سال قبل در سینماها به نمایش در آورد، نهتنها داستان زیبای خفته را به بهترین نحو بازگو نمود، بلکه تغییراتی را در آن ایجاد کرد که سرنوشت شخصیتها را به طرز باورناپذیری تغییر میدادند.
«آنجلینا جولی» در نقشی تعیینکننده و سرنوشتساز، با آرورای جوان آشنا میشود و به دنیایی پا میگذارد که با وجود عمر طولانی، هنوز در میان آثاری که پس از آن توسط دیزنی منتشر شدهاند، تازه و دیدنی بهنظر میرسد. این فیلم به دیزنی یادآوری کرد که طرفداران، آثار جدید و خلاقانه را به فیلمهایی که تنها برای گیشه ساخته شدهاند، ترجیح میدهند.
۱. صعود ژوپیتر
«صعود ژوپیتر» یکی از فانتزیترین آثاری است که در سالهای اخیر بر پردهی سینما به نمایش در آمده؛ ولی با این وجود، واکنشهای منفی زیادی نسبت به آن وجود دارد. بله، این اثر المانهای زیادی را از میان فانتزیهای معروف دیگر سوا کرده و دوباره به نمایش در آورده است؛ ولی نمیتوان داستانسرایی شجاعانهی آن را هم نادیده گرفت!
برادران «واچوفسکی»، از معدود فیلمسازانی هستند که هنوز به ساخت فیلمهایی با دنیاهایی اینچنین فانتزی و جذاب مشغولند. حتی اگر از یک شخصیت شرور سست عنصر که از دل خانوادهای از انسانهای زنبورنما متولد شدهاست، بیزارید، و بازی «چنینگ تیتوم» در نقش یک گرگینهی شمشیرکش را دوستداشتنی نمیدانید، من معتقدم وجود چنین ترکیب عجیبی در یک فیلم، ترکیبیاست که ارزش یکبار دیدن را دارد.
فراموش نکنید که به دیگر نقد و بررسیهای آیکلاریفاید هم سر بزنید.
اقتباس از: ScreenRant
آخرین محصولاتِ ما انتظارت رو میکشن
نوشتههای تازه
- آیفون ۱۷ و هر آنچه که تاکنون از این دستگاه می دانیم ؛ بیخیالِ آیفون ۱۶!
- معرفی ۱۵ ترفند سافاری در آیفون که از چشم شما مخفی مانده اند
- هر آنچه که در مورد آیپد پرو و آیپد ایر ۲۰۲۴ می دانیم ؛ هیجان اپل در بهار
- حلقه اپل و هرآنچه که از این محصول می دانیم ؛ آینده ای عجیب برای اپل
- هرآنچه که از آیفون ۱۶ می دانیم ؛ آپگرید اساسی برای این خانواده پُرحاشیه
- نگاهی به تمامی تغییرات iOS 17.4 ؛ دنیایی از تغییرات جدید
- آموزش کامل بازگشت آنتن آیفون ۱۴ و آیفون ۱۵ ؛ تلاش برای رستگاری…
- آموزش کامل ثبت کردن اسکرین شات تمام صفحه در آیفون