در این دنیا دو دسته آدم وجود دارد؛ کسانی که فیلم های دیزنی را دوست دارند و کسانی که به دروغ، میگویند فیلمهای دیزنی را دوست ندارند؛ اما بعد از اینکه بارها و بارها فیلمها و انیمیشنهای دیزنی را تماشا کردید، تنها یک راه برای خاموشکردن عطشتان وجود خواهد داشت؛ تئوریها. تئوریهایی که حسابی دقیق و پرجزئیات هستند و میتوانید در شبکههایی مانند Reddit، Tumblr و چتهای گروهی بهدنبالشان بگردید. تئوریهای انیمیشنهای دیزنی بخش بزرگی از اینترنت را به خودشان اختصاص دادهاند.
تئوریهای انیمیشنهای دیزنی میتوانند واقعیت داشته باشند!
گرچه بیشتر این تئوریها هرگز تأیید نمیشوند – و یا حتی رد میشوند – ولی باز هم مطالعهی مطالب که نشان میدهد انیمیشنهای مختلف به وقایع تاریخی، دنیای واقعی و یا به یکدیگر مرتبطند، جذابیتهای خاص خودش را دارد. جالب اینکه بسیاری از این تئوریها کاملاً امکانپذیر هستند و حتی خود دیزنی هم چند وقت پیش، رابطهی مخفیانهی دنیای انیمیشنهایش با دنیای پیکسار را تأیید کرد.
پس اگر حوصلهتان سر رفته و از چندباره دیدن فیلمهای دیزنی و پیگیری زمان انتشار عناوین جدید این کمپانی خسته شدهاید، با ما و تئوریهای انیمیشنهای دیزنی همراه باشید.
پدر و مادر لیلو در انیمیشن «لیلو و استیچ»، عضو سازمان CIA بودند
با وجود اینکه آقا و خانم پلکای پیش از وقایع انیمیشن، فوت کرده بودند، ولی یک تئوری وجود دارد که بر اساس آن، آنها عضو سازمانی مخفی بودهاند و کبرا، کلید رسیدن به حقیقت ماجراست. ما باید باور کنیم که این مأمور سابق CIA کارش را ول کرده تا در یک دهکده زندگی و کار کند؟ نه؛ آنچه محتملتر است این است که او با والدین لیلو همکار بوده و هنوز هم در این سازمان کار میکند؛ همین مسأله، نشان میدهد که چرا لیلو هنوز تحت سرپرستی ننی است و کبرا سرپرستی او را قبول نکردهاست.
ویزی در انیمیشن داستان اسباببازیهای ۲، در واقع یک شخصیت شرور است
ویزی، پنگوئنی که وودی در ابتدای انیمیشن نجاتش میدهد، در ظاهر شخصیتی دوستداشتنی است؛ ولی یک تئوری وجود دارد که میگوید او در واقع از در قفسه نشستن و تماشای اندی که با وودی بازی میکند، خسته شده بود. بنابراین در روز حراجی، خودش را به مخمصه انداخت؛ چون مطمئن بود که وودی به کمک او میآید و احتمالاً در طول این ماجراجویی به فروش خواهد رسید. با حذف وودی، ویزی شانس بیشتری برای مورد توجه قرار گرفتن داشت. تازه، بهیاد دارید که ویزی بعد از افتادن وودی از روی باستر (سگ اندی) چیزی نگفت؟ او برای نجات «دوستش» هیچ کاری نکرد.
کتابی که بل در ابتدای انیمیشن دیو و دلبر میخواند، در واقع یکی از داستانهای معروف دیزنی است
در طول ترانهی «بل» که در اوایل انیمیشن دیو و دلبر پخش میشود، بل کتاب مورد علاقهاش را اینگونه توصیف میکند: مکانهای دوردست، نبردهای تنبهتن شجاعانه، طلسمهای جادویی و شاهزادهای با لباس مبدل. بر اساس تئوریها، این کتاب در واقع همان داستان زیبای خفتهاست. در این داستان، پرنس فیلیپ در اولین ملاقاتش با آرورا لباسی مبدل بر تن دارد. همچنین، تصویری از کتاب در انیمیشن دیو و دلبر نشان داده میشود که بهشدت شبیه به زیبای خفته است.
شخصیت «بو» در کارخانهی هیولاها، همان جادوگر پیر در انیمیشن «Brave» است
جادوگر مرموز انیمیشن شجاع، با عبور از درها غیب میشود. این همان کاری است که هیولاهای دوستداشتنی کارخانهی هیولاها هم میتوانستند انجام دهند؛ پس شاید «بو» چند شعبدهی کوچک از دوست عزیزش، سالی، یاد گرفته باشد. نه؟
بله؛ داستان شجاع چندین قرن پیش از داستان کارخانهی هیولاها اتفاق میافتد؛ ولی اگر درها میتوانند بو را در مکان جابهجا کنند، شاید راهی برای جابهجا شدن در زمان هم وجود داشته باشد. اگر هنوز قانع نشدهاید، نظر شما را به سازههای چوبی مغازهی جادوگر جلب میکنم. در بین آنها یک چوب تراشیده شده به شکل سالیوان وجود دارد و یک کامیون چوبی هم روی میز کارش به چشم میخورد.
«امیلی» در داستان اسباببازیهای ۲، مادر اندی است
امیلی، صاحب اصلی جسی در داستان اسباببازیهای ۲ بود. آیا این احتمال وجود دارد که او بزرگشده باشد تا در نهایت به مادر اندی تبدیل شود؟ من میگویم بله. اندی در قسمت اول این انیمیشن کلاهی بر سر دارد که در واقع کلاه جسی است؛ نه کلاه وودی. همچنین، بیشتر اسباببازیهای اندی قدیمی هستند.
دکور اتاق امیلی ما را به یاد دههی ۶۰ میلادی میاندازد؛ و داستان اسباببازیهای ۱ در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. بنابراین، امیلی در آن سال حدوداً ۳۵ تا ۴۰ ساله خواهد بود؛ سنی که میتواند برای مادر یک بچهی ۶ ساله بودن، کاملاً مناسب باشد.
«جین» در انیمیشن تارزان، از نوادههای «بل» در دیو و دلبر است
این دو نفر شبیه همدیگرند و هر دو عاشق رنگ زرد هستند. در یکی از صحنههای تارزان، «تِرک» در حال بازی با یک مجموعه قوری و فنجان است؛ قوری و فنجانهایی که به طرز مشکوکی شبیه به وسایل چای خوری سخنگوی بل هستند. آیا ممکن است که این وسایل، به عنوان یک میراث از جد جد جد جین، به او رسیده باشند؟ به نظر من که بعید نیست.
آنا و السا، از اقوام راپونزل هستند
رد کردن این یکی کار بسیار دشواری است. در صحنهی ورود مهمانها به آرندل، خیلی واضح راپونزل و یوجین را میبینیم. با توجه به اینکه داستان راپونزل در آلمان اتفاق میافتد، بنابراین این دو نفر احتمالاً از مهمانان افتخاری مراسم هستند. همچنین، شباهتهای ظاهری زیادی هم بین این شخصیتها وجود دارد. راپونزل و السا هر دو بلوند هستند، هر دو قدرتهای جادویی دارند و هر دو زیبایند؛ ولی عجیب و غریب به نظر میرسند.
این مسأله نگرانی شاه در مورد قدرتهای جدویی دخترش را هم توضیح میدهد. اگر برادرزادهی او به خاطر تواناییهای جادوییاش دزدیده شده و در یک قلعه زندانیاش کردهاند، طبیعی است که شاه بخواهد دختر خودش را از این مخمصه نجات دهد.
ماجرای علاءالدین، در واقع هزاران سال بعد از دنیای امروزی رخ میدهد
غول چراغ جادو در یکی از جملات معروفش میگوید: «۱۰ هزار سال زندانی بودن تو چراغ، حسابی گردن آدمو خشک میکنه». ولی بعد از این جمله، بارها اشاراتی به سلبریتیهای امروزی مثل آرنولد و جک نیکلسون را از او شاهد هستیم. بنابراین، احتمالاً داستان علاءالدین در هزاران سال بعد از اتفاقات دنیای امروز ما جریان دارد. مگر اینکه…
قصهی علاءالدین هرگز اتفاق نیفتاده است
مگر اینکه این احتمال را در نظر بگیریم که هر آنچه در انیمیشن میبینیم، قصهای خیالی از سوی فروشنده در سکانس ابتدایی باشد تا شما را مجاب کند که چراغ را از او بخرید.
کارل در همان ابتدای UP مرده بود
چند دقیقهی ابتدایی انیمیشن UP حسابی اشک آدم را در میآورد. برای همین، برای من تصورش سخت است که ادامهی فیلم با المانهای رنگارنگ و جادویی مانند خانههای معلق و سگهای سخنگو همراه باشد. یک تئوری در این مورد وجود دارد که بر اساس آن، کارل شب پیش از شروع سفرش مرده و داستان فیلم، در واقع ماجرای سفر او به دنیای پس از مرگ را نشان میدهد. انگار خود فیلم به اندازهی کافی ناراحت کننده نبود!
ویولت و دش در «شگفتانگیزان» از دوران تولد قدرتهایشان را بههمراه داشتهاند
خانوادهی شگفتانگیزان تا زمانی که جک-جک در نسخهی دوم فیلم به یک گلولهی آتشین تبدیل میشود، فکر میکنند که او بچهای معمولی است و قدرت خاصی ندارد. بنابراین، میتوان اینگونه متصور بود که دو فرزند دیگر از همان دوران تولد قدرتهایشان را بههمراه داشتهاند و دلیل تصور اشتباه آنها در مورد جک-جک هم همین تفاوت او با ویولت و دش بودهاست.
مادر آریل در انیمیشن پیتر پن توسط هوک به قتل رسید
دیزنی ید طولایی در سورپرایزهای اینچنینی داشته است و این مورد خاص، به بیش از ۳۰ سال زمان نیاز داشت تا خودش را نشان دهد. پری دریاییهای داستان پیتر پن چندان بهیاد ماندنی نیستند؛ ولی یکی از آنها، موی قرمز رنگی دارد و بسیار شبیه به پری دریایی دیگری است که همهمان به خوبی او را میشناسیم.
گرچه مادر آریل هرگز در انیمیشن پری دریایی کوچک نمایش داده نشد، ولی میدانیم که اسم او، آتنا بودهاست. اسم پری دریایی پیتر پن هرگز مشخص نمیشود؛ به این معنا که او «میتواند» همان آتنا باشد. همچنین، میدانیم که آتنا توسط دزدان دریایی کشته شدهاست؛ و دزدان دریایی، نقش پررنگی در انیمیشن پیترپن دارند.
آریل و هرکول، فامیل هستند
پدر آریل، ترایتون، فرزند خدای دریاها، پوزایدن است؛ بنابراین، آریل نوهی خدای آبهاست. از سوی دیگر، پوزایدن برادر زئوس است و زئوس نیز پدر هرکولس میباشد. بنابراین، هرکول و ترایتون پسر عمو هستند و هرکول و آریل، از اقوام نسبتاً نزدیک یکدیگر محسوب میشوند.
نمو از حملهی مرگبار ماهی بزرگ در ابتدای فیلم، نجات پیدا نکرده بود
انیمیشن نمو با یکی از تلخترین سکانسهای ابتدایی تاریخ آثار دیزنی آغاز میشود. در این سکانس، همسر مارلون، کورال، و تخمهایش مورد حملهی یک ماهی بزرگ قرار میگیرند و مارلون و نمو تنها بازماندههای این تراژدی هستند.
بعضی طرفداران معتقدند نمو اصلاً وجود ندارد و داستان نمو، در واقع داستان مارلون است که با اندوهش دستوپنجه نرم میکند. مدرک میخواهید؟ بیایید با این شروع کنیم که کلمهی نمو در زبان لاتین به معنای «هیچ» است؛ این میتواند به این معنا باشد که در واقع نمو چیزی به جز تصورات مارلون نیست. همچنین، مراحل ۵ گانهی عزاداری و اندوه به وضوح در فیلم به نمایش در میآیند:
- ناباوری: اجازه ندادن به نمو برای رفتن به مدرسه
- خشم: داد کشیدن سر نمو وقتی او به دریای آزاد پا میگذارد
- دستوپنجه نرم کردن: سفر در طول اقیانوس
- ناامیدی: دیدن نمو که به داخل سیفون کشیده میشود
- پذیرفتن حقیقت: رها کردن گذشتهی تلخ
مادر «سون» توسط یخشکنها کشته شده و «کریستوف» پوستش را به تن دارد
در ابتدای انیمشین فروزن، دوستی سون و کریستوف بسیار پاک و خالصانه به نظر میرسد؛ کریستوف به همراهی نیاز دارد که در عبور از یخبندان پیش رو به او کمک کند و گوزن شمالی کوچک، بهترین همراه ممکن برای اوست. نکتهی ترسناک اینجاست که سون هرگز در کنار مادرش دیده نمیشود و این مسأله باعث شده بسیاری تصور کنند که یخشکنها مادر سون را کشتهاند و پوست گوزن مرده تبدیل به لباسی شده که کریستوف کوچک را گرم نگه میدارد. بنابراین، کریستوف در تمام طول زندگیاش، پوست مادر بهترین دوستش را بر تن داشتهاست!
صحنهی خوردهشدن حشره در The Emperor’s New Groove در واقع صحنهی قتل یک انسان است
دیزنی از گنجاندن رازهای تاریک در فیلمهایش هیچ ابایی ندارد؛ ولی اکثر ما تصور میکنیم که این انیمیشن به خصوص، خندهدار و شاد است. آره؟ نه!
حشرهی سبز رنگ کوچکی که کوزکو خورده شدنش توسط عنکبوت را تماشا کرد، به یاد دارید؟ تنها حیواناتی که روزی انسان بودهاند میتوانستد در این انیمیشن حرف بزنند، و این حشره هم حرف میزد؛ بنابراین دور از تصور نیست اگر فکر کنیم این حشره روزی یک انسان بوده است و ما صحنهی قتل یک انسان را تماشا کردهایم.
«بینگ بانگ» در انیمیشن Inside Out در واقع یکی از هیولاهای «کارخانهی هیولا» است
انیمیشن Inside Out در ظاهر انیمیشنی مفرح است؛ ولی تمام کسانی که آن را دیدهاند میدانند که لحظات غمانگیز زیادی در آن وجود دارد. یکی از این لحظات، زمانی است که بینگ بانگ خودش را قربانی کرد تا Joy بتواند رایلی را نجات دهد. گرچه این فداکاری کاملاً ضروری بود؛ ولی همهی ما در این صحنه قسمتی از وجودمان را از دست دادیم.
اگر تئوری طرفداران در این مورد درست باشد، بینگ بانگ تنها خاطرهای از هیولایی است که در دوران کودکی رایلی به او سر میزده؛ درست مانند سالیوان و بو. بنابراین در این صحنه، تنها خاطرهی بینگ بانگ بود که از بین رفت؛ نه خود او.
بیشتر بخوانید:
اقتباس از: SevenTeen
آخرین محصولاتِ ما انتظارت رو میکشن
نوشتههای تازه
- آیفون ۱۷ و هر آنچه که تاکنون از این دستگاه می دانیم ؛ بیخیالِ آیفون ۱۶!
- معرفی ۱۵ ترفند سافاری در آیفون که از چشم شما مخفی مانده اند
- هر آنچه که در مورد آیپد پرو و آیپد ایر ۲۰۲۴ می دانیم ؛ هیجان اپل در بهار
- حلقه اپل و هرآنچه که از این محصول می دانیم ؛ آینده ای عجیب برای اپل
- هرآنچه که از آیفون ۱۶ می دانیم ؛ آپگرید اساسی برای این خانواده پُرحاشیه
- نگاهی به تمامی تغییرات iOS 17.4 ؛ دنیایی از تغییرات جدید
- آموزش کامل بازگشت آنتن آیفون ۱۴ و آیفون ۱۵ ؛ تلاش برای رستگاری…
- آموزش کامل ثبت کردن اسکرین شات تمام صفحه در آیفون
وااااااااااااااااای خدااااااااا من که هنوز تو هنگم 😵
عالی بود من که بعضی هاشون رو تا به حال نخونده بودم. عالییی بازم از این پست ها بزارین
سلام
چشم حتما❤️