فارکرای، پر از دیالوگ های ماندگار است که اکثر آنها، توسط شخصیت های منفی داستان گفته شده اند. در این مقاله ده تا دیالوگ های ماندگار فارکرای را برای شما آماده کرده ایم.با ما همراه باشید.

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

بخش عمده ای از آنچه که فارکرای و به خصوص شخصیت های منفی آن را، تا این حد عالی کرده است، دیالوگ های محشر شخصیت های آن است. آنتون کاستیلو، رییس جمهور فاشیست فارکرای ۶، با سخنرانی اش در تریلر بازی، این موضوع را ثابت کرد. شیوه ی بیان، محتوای حرف ها و این که این سخنانشان چطور شخصیت را در کانون توجه قرار میدهد عواملی هستند که این دیالوگ ها را تا این حد جالب و ماندگار میکنند. برخی دیالوگ ها برای پلیرهای این سری بسیار آشنا هستند زیرا اثری طولانی مدت روی پلیرها میگذارند.

اگر فیلم Taken،  دیالوگ: (پیدات میکنم و میکشمت) را دارد، فارکرای هم دیالوگ: ( تا به حال برایت معنای دیوانگی را گفته ام) و بسیاری دیگر از دیالوگ های طلایی دارد پس با ما همراه باشید تا ده تا از برترین دیالوگ های این سری را باهم بررسی کنیم.

دیالوگ های ماندگار فارکرای ؛ ۱۰ مورد از به یاد ماندنی ها

۱۰. پدر

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

“من پدر توام و تو فرزند منی” جوزف سید در فارکرای ۵

بعد از کشتن خواهران و برادران جوزف و پایان دادن به فرقه ی انحرافی او، شما هیچوقت فرصت کشتن خود او را (جوزف سید) پیدا نخواهید کرد.

وقتی به شما فرصت دستگیر کردن جوزف داده میشود، یک بمب اتم پرتاب شده و پس از انفجار شما زنده میمانید. شما همراه با جوزف به درون یک انبار میروید و پس از خیره شدن به هم، او به معاون که شما باشید میگوید: “من باید به خاطر کارهایی که کردی تو را بکشم، اما تو تمام چیزی هستی که برایم باقی مانده، تو خانواده منی.” سپس او میگوید که برای معاونش پدری خواهد کرد و او فرزندش خواهد بود. این نگاه ممتد سپس به یک سایه سیاه ختم میشود که به معنای این است که بازیکن با جوزف مدت برای طولانی گیر افتاده اند.

۹. پرواز اورکی

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

“Tu Urki patash, Tu Urki patash” اورکی در فارکرای پرایمال

اگر یک آمریکایی عصر مدرن سعی کند مانند انسانهای اولیه صحبت کند چه میشود؟ جواب، دیالوگ های اورکی است، اورکی در ۱۰۰۰۰ سال پیش از میلاد، با صدای یک آمریکایی مدرن، به زبان انسانهای اولیه سخن میگوید.

حاصل این کار بسیار عجیب و خنده دار است. بازیکنان به یک مرحله فرستاده میشوند تا برای اورکی پَر جمع کنند. او فکر میکند با این کار میتواند پرواز کند. پیش از اینکه شما به دنبال پَر فرستاده شوید او به شما میگوید: “تو به اورکی کمک میکنی پر بسازد، سپس اورکی پرواز میکند، سپس اورکی پرواز میکند! ” که البته به زبان او اینگونه “Tu Urki patash, Tu Urki patash” گفته میشود. پس از جمع کردن پر ها، اورکی از روی یه صخره میپرد همانطور که انتظار میرود پرواز نکرده و روی مقداری یونجه سقوط میکند.

۸. گله را گلچین کن

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

” گله را گلچین کن ” جیکوب سید در فاکرای ۵

از نظر جیکوب، بشریت به اندازه کافی از ضعف، آسیب دیده است. فلسفه او این است که ضعف آنقدر بر سر بشریت سایه افکنده که باعث میشود نسل های آینده بیخیال و پست بار بیایند. جیکوب، قتل عام را اقدامی برای مقابله با این ضعف میبیند. پس از این رو عقیده دارد که” گله را گلچین کن”

معنای این گلچین کردن (Cull)، کشتار جمعی حیوانات ضعیف و ناقص است تا نسل های بعدی قوی بمانند. در ماموریت های قتل عام، مشاور که شما باشید دائما صدای جیکوب را میشنود که جمله ی ” Cull the herd “یا ” گله را گلچین کن ” را نجوا میکند.

۷. به بهشت خوش آمدی

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

” به بهشت خوش آمدی ” فیث سید در فارکرای ۵

فیث ظاهرا خوش قلب ترین شخصیتی است که یک بازیکن میتواند در بازی با آن مواجه شود. اما این ظاهر خوش قلب هدفی تاریک در خود پنهان کرده است. فیث سید پر از عجایب است و مواد مخدر ساخته شده توسط او، تضمین میکند که همه ی مصرف کننده ها نیز اینگونه باشند. مصرف کنندگان این مواد مخدر، همگی وارد دنیایی شاد میشوند. دنیایی شاد که هیچکس در آن ناراحت نیست.

فیث درواقع یک تعلیم دهنده زامبی است که مردمش را مجبور به اطاعت از دستور های وی میکند. وقتی او به پلیر مواد مخدر میدهد، با لبخندی گرم به او میگوید : “به بهشت خوش آمدی”.

۶. چقدر احمق؟

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

” فکر میکنی من چقدر احمق باشم؟ “هویت در فارکرای ۳

در فارکرای ۳، جیسون بردی و سم به یک بازی پوکر با دشمن اصلی خود در بازی، یعنی هویت، دعوت میشوند. سم به جیسون میگوید که در پوتینش یک چاقوی مخفی دارد و به او گوشزد میکند زمانی که سم به هویت میگوید ” معامله انجام شد”، حواس هویت را پرت کند. او میخواهد با این نقشه او را زخمی کند.

بعد از اینکه سم و جیسون کارتهایشان را رو میکنند، هویت هم کارتهایش را رو میکند و سریعا، با یک چاقو به گردن سم ضربه میزند. هویت میخندد و داد میزند: ” فکر میکنی من چقدر احمق باشم؟ “. بعد از این به ازای هر راندی که جیسون میبازد یکی از انگشتانش بریده میشود.

۵. موش

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

“قرار است خشم(wrath) نوشته شود نه موش (rat) ” جان سید در فارکرای ۵

جان سید شبیه ترین شخص در فارکرای ۵ به شخصیت واس است. او یک روانی است که به بازیکن ارزش بله را به خوبی یاد میدهد. هرچند او دیالوگ های فراوانی درباره ی اعتراف و کفاره دینی دارد، برجسته ترین دیالوگ او زمانی گفته میشود که دارد گناهان مشاور را روی بدنش خالکوبی میکند.

وقتی جان واژه ی خشم (warth) را مینویسد بازیکن از درد به خودش میپیچد و تلاش میکند که فرار کند. در این حال جان میگوید ” آرام باش. قرار است خشم (wrath) نوشته شود نه موش (rat) “. سپس کار خود را با دادن چند نصیحت ادامه میدهد.

۴. خدا به شما اجازه نمیدهد من را بگیرید

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

”  خدا به شما اجازه نمیدهد من را بگیرید” جوزف سید در فارکرای ۵

در آغاز فارکرای ۵، یک گروه میخواهند جوزف سید را بگیرند. وقتی او توسط این گروه غافلگیر میشود به فرقه اش دستور میدهد که بروند و به آن گروه اجازه میدهد او را به راحتی دستگیر کنند. جوزف میگوید “خدا به شما اجازه نمیدهد من را بگیرید ” و در این حال دستهایش را به شما میدهد تا به او دستبند بزنید و سپس به سمت هلیکوپتر اسکورت میشود.

گروه او وقتی میبینند که رئیسشان دستگیر شده به سمت هلیکوپتر هجوم می آورند و باعث اشکال در عملکرد تیغه های هلیکوپتر و سقوط آن میگردند… البته خود جوزف زنده میماند. پس از این جوزف به بازیکن خیره میشود و میگوید ” به تو گفته بودم خداوند اجازه نمیدهد من را بگیری”

۳. بدو فارست

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

” بدو فارست، بدوووووو ” واس در فارکرای ۳

واس دیوانه، هیچوقت بیخیال لحظات خوشش در فارکرای ۳ نمیشود. زمانی که او جیسون و دوستانش را دستگیر میکند، واس به آنها نگاه حقیرانه ای میکند و برایشان از شرایط بدی که در آن گیر کرده اند میگوید. زمانی که جیسون و برادرش گرنت از قفسشان فرار میکنند واس آنها را میبیند و گرنت را میکُشد  که البته در آخر نی گرنت برای نجات برادرش جان خود را از دست میدهد.

واس، سپس با تحسین به تلاش شجاعانه جیسون و برادرش نگاه میکند و میگوید : ” از این کار خوشم آمد، نه ، در واقع به این کار احترام میگذارم و به شما سی ثانیه فرصت میدهم ، اگر این جنگل دهن شما را سرویس نکرد، خودم این کار را انجام دهم. برو، برو گمشو مگه کری؟ مرغ عوضی گفتم گمشو بیرون، بدو فارست بدووووو ”

۲. رانگون خرچنگ

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

” همینجا بمون و از رانگون خرچنگ لذت ببر و تکون نخور، الان برمیگردم ” پاگان مین در فارکرای ۴

وقتی آجای برای پخش کردن خاکستر مادرش، به کیرات سفر میکند، ارتش پاگان او و ” بعلاوه یکش” را دستگیر میکنند. پاگان و پاول برای دو زندانی، شامی ترتیب میبینند. نیروهای گلدن پث مزاحم این شام میشوند. پیش از اینکه پاگان شام را برای مقابله با این اتفاق ترک کند به بازیکن میگوید: ” تروریست ها درسته؟ همینجا بمون، از رانگون خرچنگ لذت ببر. تکون نخور. الان برمیگردم ” بعد از سکانس بازیکن فرار میکند و با اتفاق افتادن ماجرای های بسیار و مدتها بعد، در همان قصر پاگان را گیر می اندازد و زمانی که اسلحه را روی این دیکتاتور نشانه گرفته اید، او میگوید: “دقیقا به تو چی گفتم؟ همینجا بمون، از رانگون خرچنگ لذت ببر، حرکت نکن ، الان برمیگردم ” در کمال تعجب اگر بازیکن در آغاز بازی همانجا میماند یک کات سین مخفی نمایش داده میشد که پاگان به آجای برای پخش کردن خاکستر مادرش کمک میکند.

۱.دیوانگی

دیالوگ های ماندگار فارکرای
دیالوگ های ماندگار فارکرای

” دیوانگی یعنی بارها تکرار یک عمل یکسان، و انتظار برای تغییر نتیجه ” واس در فارکرای ۳

سخنرانی واس درباره دیوانگی قطعا ماندگارترین و یکی از بهترین سکانس های کل سری است. این سکانس فلسفی با خشم و علاقه توسط وس مونتنگروی بزرگ نمایش داده میشود.

وقتی واس برای بار n ام جیسون را دستگیر میکند، واس یک سخنرانی درباره تکرار عمل برای جیسون میکند که نشان دهند لذت بردن او از کارهای تکراری و بیهوده جیسون است. هرچه که بیشتر صحبت میکند، عصبانی تر میشود تا جایی که دیگر به اوج عصبانیتش میرسد و در آخر او بلوک سیمانی ای که به جیسون وصل شده را به داخل آب هل میدهد تا او را غرق کند.

 

همچنین بخوانید :

 

منبع : gamerant